ال آیال آی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

ال آی سفید برفی

رفتن به ائل گلي

دوشنبه 19خرداد شب نشيني رفتيم خونه همكار بابا عمو جلال وخاله فرزانه ،ال اي اصلا يخش باز نمي  شد در حالي كه از چند روز پيش همش عسل عسل مي كرد(عسل اسم خاله فرزانه است)طفلي عسل هرچي اسباب بازي داشت آورده بود كه شايد ال اي يخش باز شه وآخر شب  كه داشتيم بر مي گشتيم تازه با عسل دوست شده بود وتو راه فقط گريه مي كرد بريم خونه عسل سه شنبه 20خرداد دختر خاله هام وخاله ام آومدن خونه  آنا  وال اي اونجا با بچه ها كلي بازي كرد .شب همين كه رسيديم خونه بلا فاصله خوابيد .از بس خسته شده بود . چهارشنبه 21خرداد نعيمه كارداشت وارميارو آورد خونه ما .براي ناهارهم رفتيم ائل گلي وبعدناهارهم رفتيم اطراف درياچه دور زديم .فكر...
24 خرداد 1393

ادامه ي خاطرات خرداد

15خرداد.پنج شنبه با مامان اينا وخواهر برادرام رفتيم اطراف روستاي ايري .خيلي آب وهواي خوبي داشت .به همه مون خوش گذشت.     ال آي از گوسفندها مي ترسيد   از چشماش مشخصه كه چه خبره اينجام از ترس پاهاش خشك شده و منتظر يك امداد غيبيه كه بياد و از وسط گوسفندا ببرتش   ال اي اصلا همكاري نمي كرد ازش عكس بگبرم والا اونقدر صحنه هاي جالبي بود كه واقعا محو تماشاشون شده بوديم .رفتيم شير دوشيدن زنان روستايي رو هم ديديم  . اينجام من يك گوسفند كوچولو رو بغل گرفتم .ارزو مي كردم خونمون آپارتمان نبود تا من مي تونستم بيارم خونمون . 28خرداد .چهارشنبه . براشام تاس كباب پخ...
24 خرداد 1393

خاطرات خرداد1393

1خرداد ال اي وارميا ومن وخاله نعيمه حاضر شديم بريم مراسم پنج شنبه شب خواهر زاده دامادمون .ال اي وارميا هم كلي تو محوطه مون با هم بازي كردن وما هم چندتا عكس ازشون گرفتيم. ال اي در حال رفتن به مهموني ...
24 خرداد 1393
1